به روز هایی که هنوز پایش به زندگی ام باز نشده بود فکر میکنم.
به روزهایی که نفس های گرمش،
دست های یخ زده از هیاهوی مرا در خودش گرم نمی کرد
به همان روزهایی که تکیه گاهی نداشتم‌.
همان روزهایی که ولوله ای درونم بود که خودم هیچگاه بلد نبودم آرامش کنم .


دلم میخواهد راه بروی،
از پشت نگاهت کنم .

دلم میخواهد نماز بخوانی،
پشت سرت بایستم

دلم میخواهد تک تک روزهایم را کنارت نفس بکشم .

اصلا دوست دارم تمام زندگی ام را به تو اقتدا کنم .


راستی؛
من ِ بدون ِ تو چگونه بود .؟؟
"من" ،
این روز ها فقط همراه ِ "تو" تعریف میشود .
من بی تو،
بی معنی ترین خواهم بود
.
.
+راستش را میگویم
می دانستم ح س ی ن ،
مهربان ترین ِ عالم است
اما هیچ گاه این محبت را انقدر لمس نکرده بودم.
تا این که "تو" را به من هدیه داد .
همین قدر برایم عزیزی.
همین قدر برایم مقدسی .
تو یک "نعمتی".
از جانب دستان پر محبت ح س ی ن م

امضا
فآطمه .

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها